دوباره در دل ما رنج و غصه مهمان شد
دوباره فصل جدایی و درد هجران شد
دوباره کام بشر تلخ شد ز شیشه ی زهر
دوباره محنت و اندوه و غم فراوان شد
غریب توس تو رفتی از این جهان به بهشت
ولی ز داغ تو چشمان شیعه گریان شد
غم و مصیبت تو بس که سخت و جانفرساست
برای شیعه ز داغ تو مرگ آسان شد
تو رفتی و ز غمت ابر چشم بارانی است
لباس غصه و غم بر تن مسلمان شد
عزای تو زده آتش به قلب عالمیان
ز غصه خواهر غمدیده ات پریشان شد
غریب بودی و مظلوم رفتی از دنیا
غم تو ساکن دل های اهل ایران شد
نوای ذاکر و مداح هر دو غمگین است
نوای غصه و غم، نغمه ها و الحان شد
به عرش حضرت جبریل نوحه خوان شده است
سر ملائکه از غصه در گریبان شد
تمام عالم هستی به غم گرفتار است
غمین ز داغ تو جنّ و پری و انسان شد
ز ابر دیده ی ما از غم تو خون جاری است
هَزار از غم تو ساکن نیستان شد
مزار تو به یقین قبله گاه دل ها شد
حریم کعبه ی تو مهد دین و ایمان شد
کبوتر دل ما شد اسیر غصه و غم
اسیر و در به در و راهی خراسان شد
و بود مطلع این شعر رنج و درد و عزا
و قصّه با غم و غصّه دوباره پایان شد